میدونی من فکر کردن در مورد قضیه میم و خونواده ام رو ب صورت موازی دارم جلو میبرم .یکی میاد میگه خب این دوتا چه ربطی ب هم دارن .ربط دارن .اصلا توی هم رفتن ک من دارم سعی میکنم جداشون کنم
میدونی نیازهای طبیعی دختر جوان رو اگ مثل موهای یک سر در نظر بگیری .نیازهایی ک از دوران کودکی باقی موندن مثل شپشهایی روی سر اون فرد و میون موهاش هستند ک دارن در کنار موها از خون فرد تغذیه میکنند .بودن شپشها روی سر طبیعی نیست و اصلا آزار دهنده و ضرر رسانه برای اون سر و موهاش .اون نیازها باید زمان خودش و ب طریق خودش رفع میشده و چون نشده حالا داره قاطی باقی نیازها خودشو تامین میکنه .در عین حال ک آسیب میزنه ب رفع بقیه نیازها .
اون شپشها اونقد ریزند و قاطی موها شدند و عادت کردن ب اونجا بودن ک بسختی میشه پیداشون کرد .حتی شبیه مو دیده میشن و اشتباه گرفته میشن .اینه ک نیازهایی ک در خونواده رفع نشده الان داره رابطه منو بوگول منو میم منو سین منو جیم منو عین منو غین منو ف منو قاف کاف لام میم نون واو هه یه رو تحت تاثیر قرار میده و دیری نیست ک اونا رو ب فنا بده .
من دارم سعی میکنم با پیدا کردن نیازها و کلا هرچی ک در کودکی بجای حل شدن ، بیان شدن ، رفع شدن و ... مدفون شده رو پیدا کنم و اونو از نیازهایج الانم ک طبیعی هست داشتنشون ، از هم جدا کنم
میم عزیزم نمیدونم میتونی کمکم کنی یا نه ولی لااقل تنها کاری ک میتونی کنی اینه ک با دوری کردن و رفتن و اینا کاری نکنی مجبور شم جای اینک ریلکس باشم و حل کنم مسائلو ، بیشتر از ییش درگیر احساس نیازمندم باشم ک نهایتا مجبور شم بذارمش تو صندوق .